چیکده: قرینه زمانی ارزش قضایی دارد که طبق ماده ۱۳۲۴ ق.م به عنوان اماره قضایی ادلّه دیگر را تکمیل نماید و موجب علم قاضی طبق ماده ۱۳۳۵ قانون مدنی گردد
شماره رأی: ۹۲۰۹۹۷۰۹۰۸۲۰۳۰۲
تاریخ صدور: ۳۰/۱۰/۱۳۹۲
مرجع صدور: شعبه ۲۲ دیوان عالی کشور
خلاصه جریان پرونده
در تاریخ ۱۹/۱۰/۸۹ آقا و خانم فرجامخوانده با وکالت آقای ش.ف. دادخواستی مبنی بر نفی نسب بهطرفیت آقای فرجامخواه و خانم الف.ح. تسلیم دادگستری همدان نموده که به شعبه سوم دادگاه عمومی آن شهرستان ارجاع شده است. وکیل خواهانها توضیح داده است: مرحوم ع.ن. در سال ۱۳۸۹ فوت نموده و موکلین خواهرزادههای وی هستند و آنها و خانم م.خ. به عنوان زوجه وارث آن مرحوم میباشند و آن مرحوم سرپرستی شخصی بنام الف.ن. را که نسبتی با وی نداشته است به عهده گرفته است و نامبرده مبادرت به اخذ گواهی حصر وراثت نموده و خود را وارث آن مرحوم معرفی کرده است. با توجه بهمراتب فوق و شهادت شهود تقاضای صدور حکم بر نفی نسب وی به آن مرحوم موردتقاضا است. دادگاه طرفین را دعوت نموده است. خوانده هم آقای م.ص. را به عنوان وکیل معرفی کرده است. جلسه دادگاه در تاریخ ۹/۱۲/۸۹ تشکیلشده خواهانها وکیل آنها وکیل خواندگان حاضر شدند ولی خواندگان حاضر نگردیدند. وکیل خواهان مطالب دادخواست را تکرار نموده است. وکیل خواندگان گفت مرحوم حاج ع.ن. وارثی جز موکلین نداشته و موکلین گواهی حصر وراثت اخذ کردند و ریشسفیدان و پیر مردانی در روستای ح. هستند که گواهی میدهند موکلین وارث آن مرحوم بودهاند و در جلسه بعد شهود معرفی شوند و اسناد سجلی ارائه میشود. وکیل خواهانها گفت شهود وی حاضرند که گواهی بدهند و شهود گواهی حصر وراثت هم از شهادت خود عدول کردند و حاضرند شهادت بدهند. وکیل خواندگان گفت: این جلسه برای استماع شهادت شهود تعیین نشد و مقدمات جرح فراهم نیست. دادگاه وقت دیگر برای رسیدگی تعیین و طرفین را دعوت نموده است. در جلسه مورخ ۱۲/۴/۹۰ طرفین و وکلای آنها حاضر شدند. وکیل خواهان با تکرار مطالب گذشته و دادخواست گفت اگر خوانده انکار دارد، شهود را معرفی میکنم تا استماع شهادت بشود. خوانده آقای ع.ن. گفت: مرحوم ع.ن. پدر من بوده و شناسنامه من اثبات میکند من فرزند او هستم و کارت پایان خدمت و کفالت از او صادرشده است وکیل خواندگان گفت: مدارک غیرقابل خدشه است بهعلاوه شهودی هم هستند که شهادت میدهند. دادگاه از شهود طرفین در برگهای جداگانه تحقیق نموده است. ۱ـ یکی از شهود مرد متولد ۱۳۲۸ گفت: سنم ۶۰ سال است و پدر خانم ع.ن. هستم پدرش مرحوم حاج ع. بود همه آبادی میدانند. ۲ ـ شاهد دیگر مرد متولد ۱۳۳۰ گفت: ع. فرزند حاجی ع. است از زمانی که به دنیا آمده را میدانم و دوران شیرخوارگیاش را یاد دارم. ۳ – شاهد دیگر مرد متولد ۱۳۵۱ گفت: ع. فرزند حاجی ع. است و مادرش ب. بوده و مادر من که ۷۰ سال سن دارد شهادت میدهد که بتول ع. را شیر میداد. ۴ – شاهد دیگر مرد متولد ۱۳۳۰ گفت: ع.فرزند حاج ع. نیست پسرخوانده وی است و مدت ۳۵ سال است که پسرخوانده آن مرحوم است و مرحوم حاج ع. سه تا زن گرفت اولی ب. ، دومی م. و زن سومیهم خواهر زن ایشان است که بچهدار نشدند اجاقکور بود از جزئیات فرزند خواندگی اطلاع ندارم مادر من با مادرخوانده آقای ع.ن. رفتهاند و خوانده را بزرگ کردهاند. ۵– شاهد دیگر مرد متولد ۱۳۳۳ گفت: آقای ع.ن. فرزند واقعی آقای حاج ع.ن. نیست پسرخوانده ایشان است ع. نوزاد بود که ایشان را آورد این را اطلاع کامل دارم چون مرحوم حاج ع. فرزنددار نمیشده است مجبور شد پسرخوانده بگیرد. ۶ – شاهد دیگر مرد متولد ۱۳۵۸ گفت: من شهادت میدهم ع.ن. فرزند حاج ع. نمیباشد ایشان سر راهی هستند و خدا را شاهد میگیرم که حرفهایم از روی قصد و غرض نمیباشد از مادران و همشهریهایم شنیدم وکیل خواهان طی لایحهای بیان داشت: خانم م.خ. حاضر نشده است به دلیل بیماری حرفهای او شنیده شود. و در صورت لزوم تقاضای آزمایش دی.ان.آ را دارم و از سوابق شهود اول استعلام شود تا سابقه نامبردگان مشخص شود. دادگاه سوابق همه شهود را از اداره تشخیص هویت جویا شده است. و از کلانتری محل خواسته است تا در محل از خانم م.خ. تحقیق کنند که آیا ع. فرزند مرحوم حاج ع. بوده یا فرزند خوانده بوده است. اداره تشخیص هویت آقایان ۱ – ن.ج و ۲ – ق.ک. و ۳ – و.الف ۴ – ح. را دارای سابقه کیفری اعلام کرده است و لیست سوابق آنها را فرستاده است. و گزارش کلانتری حاکی است اظهارات م.خ. متناقض است و نتیجه قابل برداشت نبوده است. دادگاه از پزشکی قانونی پرسید: امکان آزمایش دی.ان.آ را با جسد در قبر با نبش قبر با شخص زنده دارد؟ آن مرکز پاسخ داده است از بافت نرم جسد که فاسد شده امکان ندارد ولی از بافت استخوان امکان دارد. دادگاه دستور را با نبش قبر از بافت استخوانی آن مرحوم جهت آزمایش مذکور برداشت نمایند. در جلسه مورخ ۱۹/۹/۹۰ وکلای طرفین حاضر شدند وکیل خواهان اعلام آمادگی کامل برای نبش قبر در جهت اثبات موضوع را نموده است. وکیل خوانده گفت: مدعی وراثت دلیلی اقامه ننموده است و نبش قبر ازنظر شرعی قابلپذیرش نیست. قانوناً هم جایز نمیباشد. خواهانها باید ضرورت این کار را ثابت نمایند کدام اموال از آنها در قبر مانده که ضرورت داشته باشد نبش قبر کنند این عمل مخالف صریح مسئله ۶۴۴ توضیح المسائل آیتالله نوری همدانی است که نبش قبر را حرام کرده است. ازاینجهت تصمیم دادگاه محترم خلاف شرع و قانون است. دیگر شناسنامه با شهادت شهود اخذ شد لزومی بر نبش قبر نیست. وکیل خواهانها گفت: شهودی که خوانده معرفی نمود سوءسابقه دارند و شهود در گواهی حصر وراثت هم شهادت خود را پس گرفتهاند که ضمّ پرونده است احکام شرعی در جهت رعایت حقوق مسلمین است نباید از این امور در جهت تضییع حقوق مسلمین استفاده شود تقاضای انجام نبش قبر را دارم. دادگاه با تعیین وقت احتیاطی دستور داد از دفتر مرجع عالیقدر آیتاللهالعظمی نوری همدانی استفتاء شود. با پرسش از معظمٌله پاسخ داده شد در فرض سؤال با آزمایش دی.ان.آ رابطه ابوت و بنوت اثبات نمیشود مگر اینکه از این طریق علم حاصل شود و نبش قبر متوفی جایز نیست مگر اینکه با حکم حاکم شرع ضروری بیّن باشد (ص ۵۷) دادگاه به پزشکی قانونی دستور نبش قبر و برداشت بافت استخوانی را صادر کرده است و انجامشده است. وکیل خواهان تقاضای انجام آزمایش دی.ان.آ را نموده است. و با پیگیری لازم خوانده به پزشکی قانونی مراجعه ننموده است وکیل وی هم به دادگاه اعلام نموده که از معرفی موکل به پزشکی قانونی معذورم خود اقدام نمایید. پزشکی قانونی استان همدان بافت اخذشده از میّت به پزشکی قانونی خراسان رضوی که تنها مرجع این آزمایش است فرستاده و آن مرجع اعلام داشته بافت اخذشده قابلآزمایش و تطبیق میباشد بستگان موردنظر برای آزمایش معرفی شوند. (ص ۷۷ و ۷۶) و پزشکی قانونی استان به دادگاه اعلام نموده است که شخص موردنظر را به پزشکی قانونی خراسان رضوی اعزام نمایند. دادگاه آقای ع.ن. را دعوت نمود ولی وی حاضر نشده است. وکیل وی گواهی حصر وراثت و شناسنامه خوانده را به دادگاه تسلیم داشته که حکایت میکند ع.ن. دارای شناسنامه شماره ۳ همدان است و پدرش حاج ع. دارای شناسنامه شماره ۲۸۵ و مادرش ب. دارای شناسنامه شماره ۱۰۴۶ میباشد (ص ۸۰) دادگاه با اعلام ختم رسیدگی طی دادنامه شماره ۷۱۴ ـ ۲۸/۵/۹۱ با این استدلال: عدم حضور خوانده برای انجام آزمایش دی.ان.آ قرینه قوی بر عدم انتسابش به حاج ع.ن. دارد و دو تن از شهودش سابقهدار کیفری بودهاند، حکم به نفی نسب فرزندی وی به حاج ع.ن. صادر و اعلام کرده است. از این رأی توسط وکیل ع.ن. تجدیدنظرخواهی شد و پرونده به شعبه ۴ دادگاه تجدیدنظر استان ارجاع شده است. خلاصه ایراد وکیل تجدیدنظرخواه ضمن بیان مطالب گذشته و استناد به شناسنامه و گواهی حصر وراثت ایراد بر انتساب خواهانهای بدوی به متوفی و عدم توجه دادگاه به این موضوع که آنها به چه دلیل خود را خواهرزاده متوفی میخوانند و تقاضای نقض رأی بدوی را نموده است. در پرونده حکایتی از پاسخ تجدیدنظر خواندگان نیست. دادگاه تجدیدنظر دستور تعیین وقت احتیاطی و اعلام به وکیل خواهانها که دلیل انتساب موکلین را به مرحوم حاج ع.ن. ارائه نمایند. (ص ۹۹) وکیل تجدیدنظر خوانده طی لایحهای بیان داشت آقای ع.ن. این مسئله را در طول زمان رسیدگی متعرض نشده است که موکلین خواهرزاده متوفی نیستند پرونده کلاسه ۸۹۰۵۲۱ شعبه ۱۱۸ شورای حل اختلاف میتواند روشنگر باشد. دادگاه تجدیدنظر در وقت فوقالعاده با اعلام ختم رسیدگی پس از ملاحظه پرونده شورای حل اختلاف درباره گواهی حصر وراثت طی دادنامه شماره ۸۰۹ ـ ۲۹/۷/۹۱ دادنامه تجدیدنظر خواسته را با همان استدلال دادگاه بدوی تأیید نموده است. از این رأی توسط وکیل آقای ع.ن. فرجامخواهی شد و پرونده به این شعبه ارجاع شده است.ایراد وکیل فرجامخواه و پاسخ وکیل فرجامخواندگان مفاداً تکرار مطالب گذشته میباشد.
رأی دیوان
نظریه اقلیت: با کیفیت موصوف بین نظرات تفاوت وجود دارد لذا پرونده عیناً اعاده میگردد.
مستشار
رأی اکثریت: با توجه به محتویات پرونده و مستندات ابرازی طرفین، دادنامه فرجامخواسته از حیث نقص در تحقیقات مخدوش است زیرا: ۱ – شهادت شهود به عنوان بین شرعیه در آراء بدوی و تجدیدنظر اخذ نشده است بلکه به عنوان مطلع از آن بهرهبرداری شده است که معارض با شهود معرفیشده توسط خوانده بودهاند ولو اینکه آنها هم شرایط بینه شرعیه را نداشته باشند. ۲ – از طرف دیگر خوانده دارای شناسنامهای است که نام پدر حاج ع. با شماره شناسنامه ۲۸۵ همدان و نام مادر ب. با شماره شناسنامه ۱۰۴۶ همدان میباشد که تردیدی بر آن وارد نشده است. ۳ – برابر ماده ۹۹۹ ق.م سند ولادت اشخاص که ولادت آنها در مدت قانونی به دایره سجل احوال اظهارشده است، سند رسمی محسوب خواهد شد و اینکه این سند در مدت قانونی اظهار نشده مورد ایراد وکیل خواهانها نمیباشد و بررسی نشده است. ۴ – اقدام قاضی محترم بدوی برخلاف فتوای مرجع بزرگوار حضرت آیتالله نوری همدانی مبنی بر نبش قبر جهت آزمایش دی.ان.آ بعد از چندین سال هتک به میّت مسلمان حداقل خلاف احتیاط شرعی و قضایی بوده است بهخصوص که در همان فتوا آمده است نسب ابوت و بنوت با آزمایش دی.ان.آ ثابت نمیشود و همین مسئله عدم ضرورت نبش قبر را مبرهن میکند. ۵ ـ طبق ماده ۷۰ قانون ثبت سندی را که طبق قوانین تنظیمشده رسمی میداند و معتبر، مگر اینکه مجعولیّت آن به اثبات برسد و ماده ۷۳ ق مذکور قضات را مکلّف به اعتبار دادن به استناد رسمی میداند… بلی اگر بینه شرعیه اقامه شود، میشود طبق ماده ۱۳۰۹ ق.م عمل ننمود و برابر فتوای فقهای شورای نگهبان به شماره ۱۳۷۳۴ ـ ۲۴/۸/۶۷ روزنامه رسمی عمل نمود که در مانحنفیه چنین نشده است. ۶ – از نظر شکلی هم خواهان دلیل انتساب خود به عنوان خواهرزاده را به مرحوم حاج ع.ن. ارائه ندادند ولو اینکه خوانده وکیل وی در مرحله بدوی این ایراد را ننمودهاند ولی قضات محترم که رأی به انتساب و عدم انتساب میدهند آرای آنها باید مستند به دلیل باشد. ۷ – چه دادگاه بدوی و چه دادگاه تجدیدنظر به قرینه قویه تمسک نمودهاند که صرفنظر از عدم وجود قرینه قویه، قرینه زمانی ارزش قضایی دارد که طبق ماده ۱۳۲۴ ق.م به عنوان اماره قضایی ادلّه دیگر را تکمیل نماید و موجب علم قاضی طبق ماده ۱۳۳۵ قانون مدنی گردد، که در مانحنفیه چنین نشده است. بهعلاوه شهود شهادت خود را مسترد داشتهاند گفتهاند نمیدانیم نگفتهاند نیست (ص ۹ و ۱۰) اگر حسب اظهارات شهود خواهانها، همسر متوفی به نام ب. [،] ع. را شیر میداده، اگر حامله نشده و فرزندی از وی متولد نگردیده، چگونه شیر در سینه این خانم جمع میشده، تاریخ فوت بتول سال ۷۵ است پیگیری شود برگ انحصار وراثت گرفتهاند یا خیر. با شناسایی برادران ب. اگر وی فرزند نداشته باید آنها در جریان اخذ گواهی انحصار وراثت باشند. اگر فرزند داشته که شوهرش تا ۱۵ سال زنده بوده و اقدام نموده درهرحال گواهی انحصار وراثت مشارٌالیها مؤثر در تصمیمگیری است وقتی به لحاظ کهولت سن پدر یک سال پس از فوت مادر ع. از انجام خدمت وظیفه معاف میگردد یعنی از طریق اداره نظاموظیفه شهرستان میتوان مدارک را اخذ نمود که باید پیگیری نمایند ع. متولد سال ۵۳ است یک نفر که متولد سال ۵۸ است یعنی ۵ سال بعد از کجا میفهمیده این بچه فرزند چه کسی است که از وی اخذ گواهیشده است (ص ۱۶) درنهایت پس از فحص و تحقیق محلی با حضور قاضی و استفاده از شیاع موجب علم از روستایی که اصولاً به امور همدیگر اطلاع دارند درصورتیکه ادلّه مثبته کافی وجود نداشته باشد آنهم با رعایت ماده ۱۳۳۵ مذکوره ق.م نوبت به قسم منکر میرسد که انجامنشده است علیهذا رأی فرجامخواسته نقض و رسیدگی به همان شعبه محول میشود.
مستشار شعبه ۲۲ دیوانعالی کشور ـ عضو معاون
منبع: قضاوت آنلاین به نقل از پژوهشگاه قوه قضاییه