روزی به عیادت مرحوم دکتر عبدالحسین علی آبادی – استاد فقید دانشکده حقوق و علوم سیاسی– که مدتها دادستان کل کشور بود و به من نیز مرحمتی پدرانه داشت، رفته بودم. او در بستر بیماری بود. بستری که دیگر از آن برنخاست. با دیدن من و یکی از دوستان به زحمت جای خود نشست و با ملاحظه …یکی از آخرین نوشته هایم که به همراه داشتم، برق شادی را در چشمان بی فروغش خواندم. پیر فرزانه و دانشمند، در همان وضع بیماری نیز از این که می دید نسل بعد از او دنباله کار را رها نکرده است و شعله عشق به عدالت هنوز هم جرقه هایی دارد، خوشحال و راضی بود.
حتماً بخوانید: زندگی نامه دکتر امیر ناصر کاتوزیان |
از هر دری سخن رفت تا نوبه به لزوم تقوای قاضی و ترس از عدل الهی رسید. ناگهان مردی که به عدالت خواهی و وسعت معلومات شهره بود، چهره درهم کرد. ما از حسن شهرت و توفیق ایشان می گفتیم و او می کوشید قطره اشکی را، که همچون مروارید غلطان بر گوشه چشمانش می درخشید و حکایت از دلی گرم می کرد، در سایه لبخندی عارفانه پنهان سازد. سرانجام با لحنی آرام و در پناه همان لبخند حزن آلود گفت:
«مدتها پیش، در پرونده ای که دادگاه جنایی حکم به اعدام داده بود و برای رسیدگی تمیزی در دیوان عالی مطرح می شد، بر مبنای شواهد ظاهری، درخواست ابرام حکم را کرده ام و بیم از آن دارم که تمام حقیقت را ندیده باشم و خطای من به هدر رفتن خون بی گناهی کمک کرده باشد.»
او می دانست که در پیشگاه عدالت الهی شکستن حرمت خون انسان، گناه نابخشودنی است و در اخبار معصومان به تکرار آمده است که در روز واپسن، نخستین پرسش در باره خون بیگناه است، در خیل عاشقان عدالت چنین مردانی کم نبوده اند که در طریقت خود، شجاعت را در ترس از خدا می دیدند.
در ادامه بخوانید: تیر قضا به هدف نشست، خاطره قضایی دکتر امیر ناصر کاتوزیان |
در همان حال که او با نگرانی از امکان خطای خود سخن می گفت، ذهن من بی اختیار متوجه نمونه های مخالف شد؛ آنان که با بضاعت اندک خود و بی آنکه اطلاعی درخور از دادرسی و قضاء و دانش حقوق داشته باشند، با غرور تکیه بر مسند قضا می زنند و با خونسردی و تهور کامل حکم می رانند، چنان که گویی بر میراث غصب شده خود سلطه یافته اند. با خود می گفتم: در این جهان پر غوغا و گونه گون، نه تنها میان «آنچه هست» و «آنچه باید باشد» فاصله ای عمیق است، تفاوت وجدان ها نیز مثال زدنی و عبر آموز است: این یکی، پس از سالیان دراز تجربه و تحقیق و با داشتن عالی ترین مدارک تحصیلی از دانشگاههای معتبر دنیا و با آن همه کنجکاوی و احتیاط، از تقاضای ابرام حکمی که دیگری داده و مقام دیگری هم باید آن را ابرام یا نقض کند، نگران است؛ و آن یکی، همچون والیان خودکامه حکم می راند و اعتنایی هم به قوانین و آثار حکم خود بر خون و مال و عِرض مردم ندارد … غافل از آن که «جرس فریاد می دارد که بر بندید محملها.
منبع: قضاوت آنلاین، به نقل از مقدمه کتاب عدالت قضائی؛ گزیده آراء، دکتر ناصر کاتوزیان، تهران، نشر دادگستر، چاپ اول، ۱۳۷۸، صص ۶-۸