باعرض سلام
در دعوایی که حتی المقدور سعی کردم خلاصه باشد دادرس محترم به این نکات توجه نکردند
ابتدا وقتی وارد جلسه شدم شنیدم که مادرم داشت میگفت یه نفری داره که بهش کمک میکنه ( ان نفر از شما بهتر نباشه قاضی بازنشسته ای است که بطور اتفاقی در نت آشنا شدم و نهایتا رابطعه خانوادگی پیدا کردیم)
مادرم با کپی قولنامه (مبایعه نامه) اقدام به طرح دعوی مبنی بر مطالبه وجه نمودند خدمت دادرس عرض کردم اینکه طرف پرونده کپی قولنامه دارد و اصل هر دوقولنامه نزد من می باشد آیا این ثابت نمیکند که مبلغی رد و بدل نشده؟ اگر پول داده بودند که یکی از قولنامه ها باید در دست ایشان می بود به این توجه نکردند.
سپس فرمودند آن پروند (خلع ید) ربطی به این ندارد اما به دروغ ادعا کردند که من در خلع ید اقرار کردم که پول گرفتم، گفتم اول می فرمایید با هم ربط ندارند اما بعدش به اقرار دروغین من استناد می فرمایید. فرمودند قرار نیست هرچه که شما می گویید من انجام دهم آنچه را من میگم همان میشه.
من هم پایین صورتجلسه قید کردم “همه بیانات من قید نگردیده” که باعث عصبانیت دادرس جوان شد و دیگه کاملا با خصومت صحبت می کرد. طرف پرونده طی جلسات مدعی بود که امضاء و انگشت وی و پسرانش توسط من جعل شده، هرچه اصرار می کردم که جناب دادرس داره ادعا میکنه جعل صورت گرفته، دستور بفرمایید تا کارشناسی شود میفرمودند نیازی نیست.
برای صدور حکم به اقرار من در خلع ید و اقرار دو نفر استناد کرد که آن دو نفر ابتدا پسران خواهان بودند و ثانیا پشت قولنامه را امضاء کرده بودند.
در مورد اقرار گفتم اگر من در خلع ید اقرار کردم که پول گرفتم چرا حکم به نفع من صادر فرمودید؟ مگر می شود که یک نفر هم ثمن معامله گرفته باشد و هم حکم به نفع ایشان باشد اصلا توجه نمیکردند و باز در مورد استناد به اقرار آن دو نفر که پشت قولنامه را مبنی بر دریافت پول امضا و انگشت کرده بودند.
گفتم اولا اینها کسانی هستند که در خلع ید هیچ اعتراضی به اقاله نکردند و صحبتی از پول هم نکردند و کسانی هستند که بواسطه خلع ید از ملک بیرونشان کرده م ، ایشان که پسران خواهان هستند و ذینفع و دارای خصومت ، چطور ممکن است بیطرفانه شهادت دهند ، باز هم هیچ توجهی نکردند.
در کل به اعتبار امر قضا شده ، ادعای جعل توجه نکردند ، شهادت کذب کسانیکه رابطه نسبی با خواهان دارند دارای خصومت هستند را ملاک صدو رای قرار دادند و مدام میگفتند ان کسیکه تو را راهنمایی میکند به جفت شما درسی خواهم داد که هیچ وقت یادتان نره ، وقتی حکم بدوی صادر شد به ایشان همه این موارد را عرض کردم جوابشان این بود ادم ممکنه اشتباه کنه برو تجدید نظر … ، اینطوری بود که این دادرس جوان که تا سال 97 در دادسرا مشغول خدمت بود به یکباره پشت میز قضاوت دعاوی حقوقی نشست، البته این خود مشکلی نیست مشکل ان زمانی بوجود می اید که قضاوت کننده پروند تحت تاثیر و بقول عامیانه با آنتریک طرف پرونده، شمشیر را از رو بر علیه طرف دیگر پروند ببندد بگونه ای که هیچ ادعایی را جدی نگیرد و صحت و سقم ادله طرف پروند را پیگیری نکند .
شاید بالغ بر ده ها مرتبه از ایشان خاستم که از طرف پرونده بخواهد که منشاء 400 میلیون پول از کجاست اخه پول کمی نیست از کجا اورده؟ از حسابی دراورده؟ خانه یا اموالی فروخته؟ از کسی قرض گرفته؟ اما هیچ اثری نداشتم اخرش گفتم لااقل حسابهای من خانومم پسرانم برادر خانومم و هرکسی که بمن مرتبط است را بررسی کنید تا مشخص شود که ایا من پول گرفته م یا خیر ؟ شما که از طرف پرونده هیچ رسید دست نوشته یا هر نیمچه مدرکی که اثبات کننده پرداخت پول باشد طلب نمیکنید ، ایشان کما فی السابق سرشان در پروند بود گویی اصلا صدای بنده را نمیشنیدند
جناب اقای مرادی بزرگوار من شکوائیه ای نوشتم با کمک همکارتان اما در زاهدان دادسرای کارکنان دولت نداریم پنجشنبه رفته بودم دادگاه تجدید نظر ریاست محترمش که انسان خوش برخورد و بزرگواری بود با دیدن اوراق و توضیحات بنده مات و مبهوت مانده بود نهایتا پیشنهاد کرد با استفاده از ماده ۴۷۷ ق . ا . د . کیفری با دستور ریاست محترم دادگستری اگر صلاح بدونن ان شاالله اعاده دادرسی صورت پذیرد.
میخواستم نظر مبارک جنابعالی را در خصوص عرایض اخیرم بفرمایید تا اگر چنانچه اشخاص دیگری تجربه ای مانند من دارند نیز از فرمایشات گهربار جنابعالی کمال استفاده را ببرند.
امیدوارم که خداوند متعال این پاسخ دهی و کمک به افراد را در میزان اعمالتان قرار دهد. امین