توضیح: ضمن قدردانی از مدیران وب سایتهایی که با عشق و علاقه به استاد محمود شهابی مبادرت به انتشار بیوگرافی ایشان نمودهاند، آنچه منتشر گردیده نه تنها کامل نیست بلکه در مواردی متضمن اطلاعات ناقص و بعضاً نادرست در معرفی استاد است، به نحوی که اگر خودشان در قید حیات بودند، از بکار بردن برخی عناوین و القاب برای شناسایی خود به مردم بسیار متاثر می شدند، همچنان که موجب رنجش خاطر ما فرزندان آن مرحوم گردید.
از آنجایی اعضای خانواده استاد بیش از هر شخص دیگری نسبت به ایشان شناخت دارند، اینجانب فرخنده(Mimi) شهابی دختر مرحوم استاد شهابی تصمیم گرفتم بیوگرافی کامل ایشان به همراه تصاویری نادری از استاد را برای اولین بار در فضای مجازی در وب سایت قضاوت آنلاین منتشر و در دسترس علاقمندان و عاشقان آن استاد قرار دهم.
فرخنده (Mimi ) شهابی
بیوگرافی محمود شهابی فقیه، حقوق دان، فیلسوف و استاد ممتاز دانشگاه تهران
به گفته فرشید افشار «انسانی شکوهمند با خصوصیات ویژه یک فرد ممتاز، استادی متین و متفکربا تواضعی اعجابانگیز» در جمادی الاول سال ۱۳۲۱(هـ. ق.) در تربت حیدریه، در خاندانی دانشپرور، اهل علم و تحقیق و تألیف و فریاد رس مردم پا به جهان نهاد.
در پنج سالگی به مكتب رفت، تحصیلات مقدماتی را در تربت حیدریه در مکتبخانه نزد آموزگار که خانمی بود، فرا گرفت و در مدت شش ماه الفبا و تلفظ کلمات یک دوره کامل قران را آموخت.
پس از فرا گرفتن مقدمات فارسی و عربی، مشهد را برای طی درجات بالاتر بر گزید ۱۳۲۸(هـ. ق.) مقدمات علوم دینی را در محضر ادیب نیشابوری و دیگر علوم، ادبی و فقهی را نزد آیت الله خراسانی، حاج آقا حسین قمی و حاج آقا بزرگ فرا گرفت .
در حدود سال ۱۳۰۵ شمسی درسهای اصلی خود را که عبارت از فلسفه عالی و دوره اجتهاد و فقه و اصول و ادبیات عالی بود، در مشهد به پایان رساند و در سن بیست و چهار سالگی از چند استاد بزرگ به دریافت اجازه اجتهاد نائل شد.
از آنجایی که شنیده بود در اصفهان استادان نامی، خاصی در فلسفه وجود دارند و چون استاد از همان آغاز تحصیل گرایشی به فلسفه داشت و دارای فکر و طبعی منطقی و فلسفی بود، با آنکه در آن زمان خواندن فلسفه چندان پسندیده نبود، رهسپار اصفهان گردید. از رجال علمی اصفهان در آن عصر، دو تن از جهت کمالات علمی بیشتر مورد احترام و اعتقاد ایشان بودند. یکی مرحوم شیخ محمد گنابادی که در فلسفه و علوم ادب و منقول در اصفهان بی همتا و دیگری مرحوم حاج سید محمد صادق خاتون آبادی که در منقول خاصه در علم اصول بسیار قوی و متبحر بود.
در آن زمان حوزه های درسی را «کمپانی» میگفتند زیرا همگی افراد در اظهار عقیده و تحقیق و محقق در باره مسأله مورد بحث شرکت میکردند و عنوان تعلیم و تعلمی وجود نداشت.
پس از چهار سال اقامت در اصفهان، به قم و در اوایل پاییز ۱۳۰۸ ( هـ. ق.) تهران را برا ی اقامت انتخاب کرد و پس از مدت کوتاهی در مجامع علمی و ادبی آن زمان اهل علم و ادب بر اثر ایراد بعضی خطابهای علمی و فلسفی استاد، به مقام شامخ علمی او پی بردند.
بسیاری از فضلا و دانش پژوهان از فرهنگیان و دانشگاهیانی که بعضی از آنها در خارج هم تحصیل کرده بودند از ایشان تقاضای درس دادن کردند و او فلسفه تدریس میکرد. از شاگردان بنام او که بعداً در اجتماع به مقامی نايل شدند، خلیل ملکی، دکتر احمد فردید استاد فلسفه دانشگاه تهران و دکتر اصغر وهاب زاده را که سالیان دراز است در آمریکا به کارهای علمی و تحقیقی اشتغال دارد. استاد نیروی فکری و قدرت استدلال و فهم خلیل ملکی را در درس میستود.
از سال ۱۳۱۰ که دانشکده الهیات در تهران تاسیس شد، از استاد برای تدریس در آنجا دعوت به عمل آمد.
در سال ۱۳۱۳ که قانون تاسیس دانشگاه از مجلس گذشت و تصویب شد که دانشمندان شاغل در دانشکدهها که داری مقام شامخ علمی و ادبی و تحصیلات عالیه در علوم فلسفه و ادب هستند، پس از نوشتن رسالهای به مقام استادی نائل شوند. استاد نیز در یکی از مباحث فلسفه رسالهای نوشت و با امتیاز پذیرفته شد. همچنین مشاهیر و ادبایی مثل مرحوم عصار ، بهمنیار و بدیع الزمان فروزانفر از نخستین کسانی بودند که به درجه استادی دانشگاه نائل شدند.
از سال ۱۳۱۸ استاد برای تدریس در دانشكده حقوق دانشگاه تهران دعوت شد و کرسی “قواعد فقه و اصول” که مبنای حقوق مدنی ایران است، به ایشان محول شد و تا پیش از انقلاب اسلامی یکسره در دوره لیسانس و دکترای دانشکده حقوق تهران و الهیات اشتغال به تدریس داشت.
حقوقدانان و قضات عالی رتبه و وکلا که از سال ۱۳۱۸ به بعد دانشکده حقوق تهران را بپایان رسانده اند افتخار شاگردی ایشان را داشتهاند.
از شوخی های او به قضات فارغ التحصیل این بود که می گفت:
قاضی شدن چه آسان! انسان شدن چه مشکل!
در زمان پرفسور رضا ریاست دانشگاه عنوان (استاد ممتاز) بنام ایشان صادر شد. استاد در منطق، فلسفه، اصول، عرفان و فقه صاحب نظر بود و ذیوجوه بودن وجه بر جسته ایشان بود و صاحب هویت فکری بود.
پرفسور ایزو تسو در باره کتاب رهبر خرد استاد می گفت «این بهترین کتابی است که من در منطق دیدم.» تقریراتی به زبان ژاپونی بر این کتاب نوشت.
استاد شهابی در دوره دکترای الهیات، استاد تدریس شفای ابن سینا بود. بنا به گفته استاد محمد حسین ساکت، استاد شهابی از پیشگامان منطق نگاری سره در عصر ما بود.
محمد حسین ساکت اضافه می کند منطق در پارسی پیشینه ای کهن دارد و ابن سینا در دانش نامه علائی شاهکاری در زمینهی ایجاد واژهای پارسی برای منطق شاهکاری آفریده.
استاد شهابی نخستین کسی است که به نگارش فارسی سره دست زده است. «خرد سنج» مجموعه ایست که او در این ضمینه پدید آورد و هیچگاه چاپ نشد. واژه های منطقی به زبان پارسی را از دانش نامه علایی گرفت و پاره ای از آنها را خود آفرید و سپس کتاب رهبر خرد را تعریف کرد که شاهکاری در منطق است.
استاد شهابی به کاری بزرگ دست زد و به گسترش زبان فارسی در علم خدمت کرد. به گفته او:
استادان حوزه به خاطر نگارش رهبر خرد او را نکوهش کردند زیرا بر آن بودند که دانش پیچیده منطق نباید برای همه قابل فهم باشد.
عبدالله انوار ، مترجم و پیشکسوت نسخه شناس میگوید من در ۷۵ پیش در دانشکده حقوق شاگرد استاد شهابی بودم. او میگوید ایشان بقدری مسئله قضاوت در اسلام را دقیق بحث میکردند که من فهمیدم این کار واجب کفایی باشد.
در فرهنگ اسلامی نظر به دو چیز است، علوم عقلی و نقلی. استاد شهابی در هر دوی آنها فقیه بودند. وی افزود استاد در فقه کتابی دارد بنام «ادوار فقه» که در زمینه فقه شاهکاری است. استاد شهابی معتقد است که:
فقه امری است که باید دایما تحول پیدا کند چون بر اعمال انسانی نظارت میکند. اعمال انسانی دایما در حال تغییر هستند و فقیه هم باید دایما از لحاظ آشنایی با قواعدی که می خواهد اثبات کند با مردم در تماس باشد. چند چیز بر فقبه واجب است، یکی زبان شناسی فقیه که باید بزبان روز جامعه باشد و خیلی از اتفاقاتی که زمانی وجود داشت امروز وجود ندارد. امروز ما در باب بردگی حکم فقهی نداریم. امروز روایتی که انسانها با هم دارند روایت انسان قرن پانزدهم نیست! و تفاوت زیادی با آن نوع رابطه دارد. فقه را اگر با منطقش قبول نکنیم تبدیل به علمی میشود که مردم را زده میکند.
اکبر ثبوت – استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ و فلسفه اسلامی- در باره استاد شهابی میگوید:
استاد میگفت، گفتهاند ماه محرم و صفر باید با عزاداری سپری شود. ولی استاد شهابی معتقد بود که وقایع مبارکی هم در این ماه ها رخ داده است. از جمله آن که اول محرم روز ورود پیامبر به بهشت است.
استاد شهابی از انتقاد به حکومت واهمه ای نداشتند. بانو فرشید افشار -وکیل دادگستری و پژوهشگر- میگوید: توجه و علاقه استاد شهابی به پیشرفت در امر تحصیل دانشجو و آرزوهایش در سیر کمال او در خور سپاس و تحسین است و شاید هیچ عبارت و کلامی در خور این سپاس یافت نشود. عمر استاد سراسر مشمون از افتخار معنوی و ارشاد و تدریس دانشپژوهان بوده و در شبستان ادب گویای این شعر بودند.
هر گز شنیده ای که بسازد کسی بسوز
ما سوختیم خرم و خوش دل که ساختیم
جناب استاد چندین دوره در شورای دانشگاه نمایندگی داشته و در شورای عالی فرهنگ نیز عضویت داشته و مدتی بنا به خواهش دکتر هدایتی وزیر دادگستری وقت که از دوستان ایشان بود، حاکم تجدید نظر محاکم شرع بودند که بهواسطه گرفتاریهای زیاد علمی از آن استعفا دادند. بار ها از طرف حکومت وقت کارهای از قبیل وزرات آموزش و پرورش به ایشان پیشنهاد شد.
ما فرزندان استاد، فکر میکنیم که یکی از پیشنهادها در زمان دولت ملی دکتر محمد مصدق بود. استاد از پذیرفتن آن عذر خواست و پاسخ داد، کاری که از من ساخته است درس دادن و کتاب نوشتن است. همینطور شاید دو سه بار از طرف حکومت دعوت به سناتوری شد که آن را هم نپذیرفت.
در اواخر حکومت سابق، نامههای متعددی از طرف وزارتِ دربار ارسال شده بود که میخواستند خلا (انجمن فلسفه) را با حضور ایشان پر کنند، مخصوصاً شهبانو فرج پهلوی که از سجایای اخلاقی ایشان شنیده بود، با وساطت دکتر نصر و مرحوم دکتر علی اکبر شهابی مصر بود و عاقبت ایشان عضویت افتخاری آن انجمن را پذیرفت.
استاد به وطن خود ایران عاشقانه مهر میورزید و همیشه این گفته پیغمبر اسلام حضرت محمد(ص) را متذکر میشد
«حب الوطن من آلایمان»
استاد میفرمود:
اگر وطن نداشته باشیم، دین خود را براحتی نمیتوانیم داشته باشیم.
او نزدیکانش را به استفاده از پارچه های کارونی کار وطن، بجای پارچه های انگلیسی تشویق میکرد و خودشان هم همیشه از پارچه های بافت ایران استفاده میکردند.
استاد در دو کنفرانس دول اسلامی حضور داشت. کنفرانسی به دعوت دانشگاه لاهور پاکستان تشکیل شد و دکتر معین نیز در آن حضور داشت. در این کنفرانس نمایندگی از چهل کشور از مناطق مهم جهان شرکت داشتند. سخنرانی ایشان در این کنفرانس بسیار جالب و بیاد ماندنی است. یک کنفرانسی که در بیتالمقدس برگزار شد و مشتمل بر خطابههایی پیرامون مساله فلسطین و الجزایر بود و استاد به عنوان نماینده مرحوم آیت الله بروجردی در آن حضور یافت.
استاد یک بار ازدواج کرد. همسر ایشان دختر دکتر ابوالحسن خان (معتمدالطبا) بود. خاندان او از تجار خوشنام، دانشپرور و فریادرس مردم بودنند. همسر ایشان جزو اولین گروه زنانی بود که به دبیرستان میرفتند و زبان فرانسه را هم میدانست. تحصیلات بالایی داشت. وقتی استاد به خواستگاری میرود خانواده او که تهرانی بودند، استاد را که شهرستانی بود و نشناخته بودند، قبول نمیکنند. بنا به گفته همسرشان، ایشان روزی در خیابان در پشت شيشه يک کتابفروشي کتاب «رهبر خرد» پدر را ميبيند و با خود ميگويد اگر اين مرد توانسته خرد را رهبري کند، حتماً رهبر خوبي براي من و فرزندان آينده من خواهد بود.
او دارای شخصيت بسيار قوی بود و در زمان مرحوم پدرشان هنوز نام خانوادگی مرسوم نبود، بعداً که اقوامش اسم فامیلی «ستوده تهرانی» را انتخاب کردند، او برای خود نام «سديدی» را برگزيد که به قول خودش معنی محکم میدهد. بعد از ازدواج با استاد ايشان متمايل شد که تحصيلات مذهبی خود را ارتقا دهد و کتابی هم به نام «خودشناسی برای خداشناسی» نوشتند که به چاپ رسيد.
استاد محمود شهابی در ۷۴ سال پیش در مجلۀ ایمان، شماره ۱۷، فروردین ۱۳۲۵ می نویسند :
دکتر علی اکبر شهابی در مصاحبه خود با روزنامه فرهنگی کیهان مینویسد:
بیاد دارم از همان آغاز جوانی در نظر داشت تا میتواند در شهر های بزرگ اقامت گزیند. حتی برای دوران بازنشستگی میخواست یکی از شهرهای بزرگ اروپا را مقر مطالعه و تحقیق و تالیف قرار دهد، چنانکه بعد از بازنشستگی تابستانها را در لندن و گاهی پاریس بسر میبرد و تدوین برخی از اثار علمی او مولود همان دوران است، از جمله کتاب فی بسیط الحقیقه.
لازم به تذکر است که، کتاب «زنده عشق» را استاد در کرت مدرا از شهرکهای مرین کونتری که در حومه سن فرنسیسکو در آمریکا و نزد مهندس مسعود شهابی فرزند دیگر استاد که به مدت یک سالی میزیسته، بنگارش درامده است.
استاد هفت سال آخر زندگیش را در فرانسه در نزدیکی یک از فرزندان خود دکتر منصور شهابی زندگی کرد. با آنکه مستقل زندگی میکرد ولی تمام امور شخصی و طبی زندگی استاد با فرزندش دکتر منصور و خانومش کلود Cloud انجام میشد. منصور حتی بعد از فوت استاد بدن شریف او را با دست خودش غسل داد.
استاد در ۲۶ ژویه ۱۹۸۶ میلادی برابر [در اوایل ۱۳۶۰ (ش.)] شمسی زندگی را بدرود گفت. آرامگاه او در پاریس در قبرستان پاریسی تیه Thias در قسمت مسلمانان است.
گورستان تیه پاریس (فرانسوی: Cimetière parisien de Thiais) یک گورستان در کمون تیه شهرستان وال-دو-مارن، فرانسه است. این گورستان که در سال ۱۹۲۹ تأسیس شده دارای ۱۰۳ هکتار وسعت و ۱۵۰٬۰۰۰ قبر میباشد.
در ویکی پدیای فرانسوی و همچنین ویکی پدیای فارسی، نام استاد محمود شهابی خراسانی در زمزه «افراد مشهور تدفین شده» در کورستان تیه پاریس قبول و انتشار دادند.
روانش شاد!
دکتر علی اکبر شهابی
آثار تألیفی و تحقیقی
آثار تالیفی و تحقیقی استاد شهابی، گذشته از كتاب مشهور «ادوار فقه» عبارتند از:
۱- تقریرات اصول
۲- قواعد فقه
۳- تعلیقات بر شرایع الاسلام
۴- دو رساله
۵- سیر و تحول اصول فقه
۶- رساله بود و نمود
۷- منطق
۸- عظمت محمد(ص.)
۹- مبداء و معاد
۱۰- تصحیح كتاب «التنبیه و الاشارات» بوعلی سینا
۱۱- مقدمه بر روان شناسی شیخ الرئیس
۱۲- فروغ ایمان
۱۳- نوزده شماره از مجله ایمان
۱۴- شیعه (فصلی از كتاب Islam The Straight Path كه از فارسی به انگلیسی ترجمه شده و در برخی دانشگاههای امریكا تدریس می شد. این كتاب به چند زبان دیگر نیز ترجمه شده است).
۱۵- ظل الممدود فی امهات
۱۶- مباحث الوجود (به زبان عربی)
۱۷- شرح الفوداد فی ترجمه السید الداماد (به زبان عربی)
۱۸- اجر الفلك فی تفسیر سوره الملك (به زبان عربی)
۱۹- رساله بیم و امید (در شرح حدیث من سئل عن التوحید)
۲۰- خردسنج
۲۱-رهبر خرد
۲۲– زنده عشق
اشعار
استاد شهابی گاهی شعر نیز می سرودند. شعر زیر از آخرین سروده ایشان در دهه هشتاد عمرشان است:
عمرم اکنون فزون ز هشتاد است
چيزها از گذشتهها ياد است
بارها اين تن و همه اندام
متبّدل شدهست چون ايام
همه اجزای تن شده تجديد
نيست اين گفته درخور ترديد
آنچه باقي است در همه احوال
وان بود مبدأ همه افعال
آن همان است کش تو «من» خوانی
وان که خود را بدان تو «خود» دانی
آن روان است و نفس پاک از جسم
«روح» و «عقل» است هم مر آن را اسم
جسم نبوَد که آيدش تحليل
نيست صورت که تا شود تبديل
چون به خود آمدم کنون دانم
وين سخن از زبان جان خوانم
من همانم که بودم و هستم
ني تن و سر، نه پايم و دستم
ز اخشيجان نيام، نه هم خاکم
عرشيام، پاکتر ز افلاکم
تابشي ز آفتاب مکنونم
جلوهاي از جمال بي چونم
پاک و عريانم از عوارض جسم
به من آموختند آن همه اسم
ذرهام، قطرهام، نمم از يم
موج يا سايهام؟ نميدانم
آنچه دانم که من نيام از خود
هم به خود نيستم، يقينم شد
هستي از خود نيافتم به يقين
من نپايم به خود، همين و همين
هستي از ديگري رسيد به من
هم به او هستمي بدون سخن
پيش از اين هيچ بودم و نا بود
بي خبر آمدم چنين به وجود
من نبودم، کنون نباشم هم
اين سخن روشن است، ني مبهم
بارالها، کرامتي فرما
بعد از آن هم ز رحمتت بر ما
خودشناسم کن و خدايشناس
تا شود «هستي»ام بزرگ سپاس
منابع
۱- نوشته بانو فرشید افشار -پژوهشگر حقوقدان، دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۵ روز نامه اطلاعات
۲– مصاحبه با دکتر علی اکبر شهابی، کیهان فرهنگی سال چهارم، تیر ماه ۱۳۶۶، ص ۵
۳– بزرگداشت استاد شهابی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی روزنامه اطلاعات شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۵
۴– کتاب یاد آن کیمیاگر تنها
۵– شهاب دانش، نویسنده فرخنده(Mimi) شهابی، روز نامه اطلاعات سه شنبه ۴ آبان ۱۳۹۵
6– نوشته بانو فرشید افشار -پژوهشگر حقوقدان، دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۵ روز نامه اطلاعات
۷- کتاب چهرهها در تاریخچه نظام آموزش عالی حقوق و عدلیه نوین، عباس مبارکیان، چاپ اول، انتشارات پیدایش، تابستان ۱۳۷۷